برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان یاسید شهدا و آدرس shohadaq2.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
چيرگي اسلام بر تمامي اديان و مکاتب و ايدئولوژي ها و استيلا بر جباران و فرمانروايان جور و غير الهي و تأسيس حکومت جهاني لازمه اعتقاد به مهدويّت و ظهور منجي دادگستر است. از نظر شيعيان (زيدي، اسماعيلي و دوازده امامي) با حذف امام علي بن ابيطالب عليه السلام و فرزندان معصوم او، تاريخ اسلام پس از پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله در حوزه سياست و حکومت به انحراف گراييد و پيامدهاي منفي متعددي نيز در پي داشت که يکي از آنها محروميت جامعه از رهبري معنوي و آسماني است؛ چرا که امام علي عليه السلام و پس از او بقيه امامان دوازده گانه، پيشوايان ديني - سياسي بر حق و داراي حق خلافت و امامت انحصاري اند. شيعيان زيدي و اسماعيلي، پس از مدتي از اين عقيده عدول کردند (زيديان تشکيل حکومت را در شمال و يمن و اسماعيليان ظهور ابوعبيداللّه شيعي را در مغرب انحرافي نمي دانند)؛ اما از آنجا که شيعيان دوازده امامي در عصر امامان هرگز به قدرت و تأسيس دولت دست نيافتند، منتظرند که آخرين بازمانده از امامان معصوم - که از سال 329 ق غيبت کبري براي او آغاز شده است - ظهور کند و تاريخ اسلام و در نهايت تاريخ انسان را به مسير طبيعي و الهي اش باز گرداند. در آن عصر اسلام، عزيز، مسلّط و همگاني مي شود و مسلمانان قدرتمند و بر جهان چيره مي گردند. طبق اين تفسير، تشکيل حکومت واحد جهاني اجتناب ناپذير خواهد بود.
عقیق: دانشجو بود…دنبال عشق و حال، خیلی مقید نبود، یعنی اهل خیلی کارها هم بود، تو یخچال خونه ش مشروب هم میتونستی پیدا کنی…. از طرف دانشگاه اردو بردنشون قم…قرار شد با مرحوم آیت الله بهجت(ره)هم دیدار داشته باشن..از این به بعد رو بذارید خود حمید براتون تعریف کنه… وقتی رسیدیم پیش آقای بهجت…بچه ها تک تک ورود میکردن و سلام میگفتن، آقای بهجت هم به همه سلامی میگفت و تعارف میکرد که وارد بشن…من چندبار خواستم سلام بگم…منتظر بودم آقای بهجت به من نگاهی بکنن…امااصلا صورتشون رو به سمت من برنمیگردوندن…درحالیکه بقیه رو خیلی تحویل میگرفتن…یه لحظه تو دلم گفتم:”"حمید،میگن این آقا از دل آدما هم میتونه خبر داشته باشه…تو با چه رویی انتظار داری تحویلت بگیره…!!!تو که خودت میدونی چقدر گند زدی…!!!”"خلاصه خیلی اون لحظه تو فکر فرو رفتم…تصمیم جدی گرفتم که دور خیلی چیزا خط بکشم، وقتی برگشتیم همه شیشه های مشروب رو شکستم، کارامو سروسامون دادم، تغییر کردم، مدتی گذشت، یکماه بود که روی تصمیمی که گرفته بودم محکم واستادم، از بچه ها شنیدم که یه عده از بچه های دانشگاه دوباره میخوان برن قم، چون تازه رفته بودم با هزار منت و التماس قبول کردن که اسم من رو هم بنویسن…
اینبار که رسیدیم خدمت آقای بهجت، من دم در سرم رو پایین انداخته بودم، اون دفعه ایشون صورتش رو به سمتم نگرفته بود، تو حال خودم بودم که دیدم بچه ها صدام میکنن: "حمید..حمید…حاج آقا باشماست." نگاه کردم دیدم آقای بهجت به من اشاره میکنن که بیا جلوتر…آهسته در گوشم گفتن: - یکماهه که امام زمانت رو خوشحال کردی…
ترک هرگناه=نشاندن لبخند بر لبان نازنین حضرت مهدی علیه السلام… ترک هرگناه=برداشتن یک قدم در مسیر ظهور…