تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان یاسید شهدا و آدرس shohadaq2.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 36
بازدید هفته : 55
بازدید ماه : 55
بازدید کل : 3202
تعداد مطالب : 77
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1
فرزند بزرگ سيد الشهدا و شبيه پيامبر که روز عاشورا فداي دين شد.مادر علي اکبر، ليلا دختر ابي مره بود.در کربلا حدود 25 سال داشت.سن او را 18 سال و 20 سال هم گفته اند.او اولين شهيد عاشورا از بني هاشم بود.[1] علي اکبر شباهت بسياري به پيامبر داشت، هم در خلقت، هم در اخلاق و هم در گفتار.به همين جهت روز عاشورا وقتي اذن ميدان طلبيد و عازم جبهه پيکار شد، امام حسين «ع» چهره به آسمان گرفت و گفت: «اللهم اشهد علي هؤلاء القوم فقد برز اليهم غلام اشبه الناس برسولک محمد خلقا و خلقا و منطقا و کنا اذا اشتقنا الي رؤية نبيک نظرنا اليه...»[2] .
شجاعت و دلاوري علي اکبر و رزم آوري و بصيرت ديني و سياسي او، در سفر کربلا بويژه در روز عاشورا تجلي کرد.سخنان، فداکاريها و رجزهايش دليل آن است.وقتي امام حسين از منزلگاه «قصر بني مقاتل» گذشت، روي اسب چشمان او را خوابي ربود و پس از بيداري «انا لله و انا اليه راجعون» گفت و سه بار اين جمله و حمد الهي را تکرار کرد.علي اکبر وقتي سبب اين حمد و استرجاع را پرسيد، حضرت فرمود: در خواب ديدم سواري ميگويد اين کاروان به سوي مرگ ميرود.پرسيد: مگر ما بر حق نيستيم؟ فرمود: چرا. گفت: «فاننا اذا لا نبالي ان نموت محقين» پس باکي از مرگ در راه حق نداريم![3] روز عاشورا نيز پس از شهادت ياران امام، اولين کسي که اجازه ميدان طلبيد تا جان را فداي دين کند او بود.گر چه به ميدان رفتن او بر اهل بيت و بر امام بسيار سخت بود، ولي از ايثار و روحيه جانبازي او جز اين انتظار نبود.وقتي به ميدان ميرفت، امام حسين «ع» در سخناني سوزناک به آستان الهي، آن قوم ناجوانمرد را که دعوت کردند ولي تيغ به رويشان کشيدند، نفرين کرد.
علي اکبر چندين بار به ميدان رفت و رزمهاي شجاعانهاي با انبوه سپاه دشمن نمود. هنگام جنگ، اين رجز را ميخواند که نشان دهنده روح بلند و درک عميق اوست:
انا علي بن الحسين بن علي
نحن و رب البيت اولي بالنبي
تالله لا يحکم فينا ابن الدعي
اضرب بالسيف احامي عن ابي
ضرب غلام هاشمي عربي[4] .
پيکار سخت، او را تشنهتر ساخت.به خيمه آمد.بي آنکه آبي بتواند بنوشد، با همان تشنگي و جراحت دوباره به ميدان رفت و جنگيد تا به شهادت رسيد.قاتل او مرة بن منقذ عبدي بود. پيکر علي اکبر با شمشيرهاي دشمن قطعه قطعه شد.وقتي امام بر بالين او رسيد که جان باخته بود.صورت بر چهره خونين علي اکبر نهاد و دشمن را باز هم نفرين کرد: «قتل الله قوما قتلوک...» و تکرار ميکرد که: «علي الدنيا بعدک العفا».و جوانان هاشمي را طلبيد تا پيکر او را به خيمه گاه حمل کنند.[5] علي اکبر، نزديکترين شهيدي است که با حسين «ع» دفن شده است.مدفن او پايين پاي ابا عبدالله الحسين «ع» قرار دارد و به اين خاطر ضريح امام، شش گوشه دارد.[6] .
الگوي شجاعت و ادب، اکبر
در دانه ي فاطمي نسب، اکبر
فرزند يقين ز نسل ايمان بود
پرورده ي دامن کريمان بود
آن يوسف حسن، ماه کنعاني
در خلق و خصال، احمد ثاني
آن شاهد بزم، سرو قامت بود
دريا دل و کوه استقامت بود
آن دم که لباس رزم ميپوشيد
از کوثر عشق، جرعه مينوشيد
از فرط عطش فتاده بود از تاب
گرديد ز دست جد خود سيراب
در راه خدا ذبيح دين گرديد
بر حلقه ي عاشقان نگين گرديد
داغش کمر حسين را بشکست
با خون سرش حناي خونين بست
ديباچه ي داستان حق، اکبر
قرباني آستان حق، اکبر[7] .
پی نوشتها :
[1] حياة الامام الحسين، ج 3، ص 245 و مقاتل الطالبيين.
[2] بحار الانوار، ج 45، ص 43.
[3] اعيان الشيعه، ج 8، ص 206.
[4] همان، ص 207.
[5] حياة الامام الحسين، ج 3، ص 248.
[6] از جمله براي شرح حال او ر.ک: «علي الاکبر» از عبد الرزاق الموسوي، چاپ 1368 قمري، نجف، 146 صفحه.
[7] جواد محدثی.
(حضرت زینب (علیه السلام))
دختر گرامي حضرت اميرالمؤمنين و خواهر بزرگوار حضرت سيدالشهدا عليهالسلام.
حضرت زينب کبري عليهاالسلام فرزند سوم حضرت فاطمه سلام الله عليهاست و ولادت آن بانوي محترمه را پنجم ماه جمادي الاولي سال پنجم يا ششم هجري نقل کردهاند.
بعد از آنکه حضرت زينب تولد يافت مادرش حضرت زهرا او را نزد جناب اميرالمؤمنين علي عليهالسلام برد و گفت: اين مولوده را نام گذاري کن فرمود: در نامگذاري او بر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم سبقت نميجويم.
چون حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم در سفر بود پس از مراجعت، علي عليهالسلام در رابطه با اسم آن مولود با حضرت صحبت کرد، رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: من در نامگذاري اين فرزند بر خداي خودم سبقت نميگيرم.
در اين حال جبرئيل امين نازل شد و سلام خداوند جليل را به نبي بزرگوار رساند و گفت: اين مولوده را زينب نام بگذاريد زيرا خدا اين نام را براي وي انتخاب فرموده است، سپس از مصائب آيندهي زينب (س)، رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم با شنيدن چنين خبري گريه کرد و فرمود: هر کس بر مصائب اين دختر گريه کند مثل کسي است که بر برادرانش حسن و حسين گريه بنمايد. شايان ذکر است که بعضي از مؤلفين ولادت حضرت زينب (س) را ماه مبارک رمضان و بعضي ديگر در دههي آخر ماه ربيع الثاني و عدهاي هم اوايل ماه شعبان و همچنين ماه محرم، دو سال بعد از ولادت حضرت امام حسين عليهالسلام سال پنجم و ششم هجري نوشتهاند.
به همان نحوهاي که امروز افراد را با نام و نام خانوادگي ميشناسند در قديم لقب و کنيه به جاي نام خانوادگي استفاده ميشد لذا حضرت زينب (س) بيش از چهل لقب داشت که تمام آنها را در اين جا ميآوريم:
1- عالمة غير معلمة؛ داناي بيآموزگار
2- فهمة غير مفهمه؛ فهميدهي بدون تفهيم کننده
3- کعبة الرزايا؛ نشانهي اندوهها
4- نائبة الزهراء؛ جانشين حضرت زهراء
5- نائبة الحسين؛ جانشين حضرت حسين عليهالسلام
6- مليکة النساء؛ اختياردار دنيا
7- عقيلة النساء؛ خردمندترين زن در ميان زنان
8- عديلة الخامس من اهل الکساء؛ هم پايهي پنجمين اهل کساء (حسين عليهالسلام)
9- شريکة الشهيد، سهيم و شريک در شهادت شهداء
10- کفيلة السجاد؛ پذيرائي کنندهي امام سجاد عليهالسلام
11- ناموس رواق العظمة؛ شرف آسمان عظمت و بزرگي
12- سيدة العقائل؛ بزرگ بانوي بانوان
13- سر أبيها؛ راز (هستي) پدر خود
14- سلالة الولاية؛ خلاصه ولاية
15- وليدة الفصاحة؛ فرزند فصاحت
16- شفيقة الحسن؛ همتاي حضرت حسن عليهالسلام
17- عقيلة خدر الرسالة؛ بانوي حريم رسالت
18- رضيعة ثدي الولاية؛ شير خورده پستان ولايت
19- البليغة؛ صاحب بلاغت در سخن
20- الفصيحة؛ داراي فصاحت در سخن
21- الصديقة الصغري؛ زهراء کوچک
22- الموثقة؛ مورد اطمينان
23- عقيلة الطالبين؛ بانوي بزرگ خاندان ابوطالب
24- الفاضلة؛ با فضل و فضيلت
25- الکاملة؛ صاحب کمال
26- عابدة آل علي؛ عابدهي خاندان علي عليهالسلام
27- عقيلة الوحي؛ بانوي خاندان وحي و رسالت
28- شمسة قلادة الجلالة؛ در درخشان گردنبند جلالت
29- نجمة سماء النبالة؛ ستاره درخشان آسمان بزرگي
30- المعصومة الصغري؛ معصومه کوچک (زهراي ثاني)
31- قرينة النوائب؛ همدم و همراه با مصيبتها
32- محبوبة المصطفي، مورد علاقه رسول خدا
33- قرة عين المرتضي؛ نور چشم حضرت مرتضي علي
34- صابرة محتسبة؛ نگهبان صبر و شکيبايي
35- عقيلة النبوة؛ بانوي خانواده رسالت
36- ربة خدر القدس؛ نگهدارنده پرده قداست
37- قبلة البرايا؛ پيشواي ابرار
38- رضيعة الوحي؛ شير خوار پستان وحي
39- باب حطة الخطايا؛ درب پناهگاه خطاکاران
40- حفرة علي و فاطمه؛ مرکز هستي علي و فاطمه
41- ربيبة الفضل؛ دختر فضل و کمال
42- بطلة کربلا؛ قهرمان کربلا
43- عطية بلواها؛ نشانه پايداري در سختيها
44- عقيلة القريش؛ بزرگتر بانوي قريش
45- الباکية؛ گريان
46- سليلة الزهراء؛ فرزند برومند زهراء
47- امينة الله؛ امين خدا
48- آية من آيات الله، نشانهاي از نشانههاي خدا
49- مظلومة وحيدة؛ ستمديدهي تنها حضرت زينب سلام الله عليها داراي پنج فرزند به نامهاي زير بود:
1- محمد
2- علي
3- عباس
4- امکلثوم
5- عون اکبر
عون اکبر در کربلا در رکاب حضرت امام حسين عليهالسلام شهيد شد.
برای خواندن ادامه داستان به ادامه مطلب بروید...
نوجوان شهيد عاشورا در رکاب سيد الشهدا «ع»، فرزند گرامي امام حسن مجتبي «ع».
وي صاحب همان سخن معروف «احلي من العسل» در شب عاشوراست که مرگ را شيرينتر از عسل ميدانست.روز عاشورا سن او به بلوغ نرسيده بود.براي ميدان رفتن از امام خويش اجازه خواست.ابا عبدالله «ع» چون نگاه به او افکند، وي را به آغوش کشيد و گريست، آنگاه اجازه داد.[1] قاسم، خوش سيما بود.سوار بر اسب شد و عازم ميدان گشت.
رجزي که ميخواند، در معرفي خود و مظلوميت حسين «ع» بود:
ان تنکروني فانا ابن الحسن
سبط النبي المصطفي و المؤتمن
هذا حسين کالاسير المرتهن
بين اناس لا سقوا صوب المزن
در جنگي دلاورانه به شهادت رسيد.هنگامي که بر زمين ميافتاد، عمويش اباعبدالله «ع» خود را به بالين او رساند ولي او در حال جان دادن بود.پيکر او را آورد و کنار شهداي اهل بيت قرار داد.[2] در زيارت ناحيه مقدسه که از زبان امام زمان «ع» است، نام او همراه با سلام حضرت مهدي بر او بيان شده و اشاره به کيفيت رفتن سيد الشهدا «ع» بهبالين او و نفرين قاتلان قاسم شده است: «السلام علي القاسم بن الحسن بن علي، المضروب هامته المسلوب لامته، حين نادي الحسين عمه فجلي عليه عمه کالصقر و هو يفحص برجليه التراب، و الحسين يقول: بعدا لقوم قتلوک و من خصمهم يوم القيامة جدک و ابوک، ثم قال:
عز و الله علي عمک ان تدعوه فلا يجيبک، او ان يجيبک و انت قتيل جديل فلا ينفعک، هذا و الله يوم کثر واتره و قل ناصره.»[3] برادر ديگر حضرت قاسم، به نام ابو بکر بن حسن نيز که هر دو از يک مادر بودند، در کربلا به شهادت رسيد.
پی نوشتها :
[1] مقتل الحسين، مقرم، ص 331.
[2] بحار الانوار، ج 45، ص 34.
[3] همان، ص 67.
تاریخ | رخداد |
---|---|
۱۵رجب | مرگ معاویه بن ابوسفیان[۱] |
۲۸ رجب سال ۶۰ (شب یکشنبه) | خروج امام حسین (علیهالسلام) از مدینه.[۲] |
۳ شعبان (شب جمعه) | ورود امام(علیهالسلام) به مکه.[۳] |
۱۰ رمضان | رسیدن نخستین نامههای کوفیان توسط عبدالله بن مِسْمَع همدانی و عبدالله بن وال به امام(علیهالسلام).[۴] |
۱۲ رمضان | رسیدن ۱۵۰ نامه از کوفیان به امام(علیهالسلام) توسط قیس بن مُسْهِر صَیداوی، عبدالرحمان بن عبدالله ارحبی و عمارة بن عبد سلولی.[۵] |
۱۴ رمضان | وصول نامه سران و مردم کوفه به امام(علیهالسلام) توسط هانی بن هانی سبیعی و سعید بن عبدالله حنفی.[۶] |
۱۵ رمضان | خروج مسلم بن عقیل از مکه به سوی کوفه برای انجام مأموریت.[۷] |
۵ شوال | ورود مسلم بن عقیل به کوفه.[۸] |
۸ ذیحجه (سه شنبه) | خروج امام حسین(علیهالسلام) از مکه.[۹] |
۸ ذیحجه | قیام مسلم بن عقیل در کوفه.[۱۰] |
۹ ذیحجه | شهادت حضرت مسلم.[۱۱] |
تاریخ | رخداد |
---|---|
۲ محرم | ورود امام(علیهالسلام) به کربلا.[۱۲] |
۳ محرم | ورود عمر سعد به کربلا با سپاه چهار هزار نفری.[۱۳] |
۶ محرم | یاری خواستن حبیب بن مظاهر از قبیله بنی اسد برای یاری امام حسین(علیهالسلام) و ناکامی او در این مأموریت.[۱۴] |
۷ محرم | بستن آب بر روی امام حسین(علیهالسلام) و یارانش.[۱۵] |
۹ محرم | تاسوعا و ورود شمر بن ذی الجوشن به کربلا.[۱۶] |
۹ محرم | اعلام جنگ لشکر عمر سعد به امام(علیهالسلام) و مهلت خواستن حضرت از عمر سعد.[۱۷] |
۱۰ محرم | واقعه عاشورا و شهادت امام حسین(علیهالسلام)، اهل بیت(علیهم السلام) و یارانش. |
۱۱ محرم | حرکت اسرا به سوی کوفه.[۱۸] |
۱۱ محرم | دفن شهدا توسط بنی اسد (از اهل غاضریه).[۱۹] |
۱ صفر | روز ورود اهل بیت(علیهم السلام) و سر مطهّر امام حسین(علیهالسلام) به شام.[۲۰] [۲۱] |
۲۰ صفر | اربعین حسینی و ورود اهل بیت(علیهم السلام) به کربلا.[۲۲] |
۲۰ صفر | بازگشت اهل بیت(علیهم السلام) از شام به مدینه بنا بر برخی اقوال[۲۳] |
(کشته اشک)
کشته اشکها.از لقبهاي سيد الشهدا «ع» است.شهيدي که هم يادش گريه آور است وهم اشک ريختن در سوک او ثواب دارد و موجب احياي عاشوراست.امامان نيز توصيهفراوان بر عزاداري و گريستن بر مصائب آن حضرت داشتهاند.روايت از امام حسين «ع»
است که: «انا قتيل العبرات»[1] من کشته اشکهايم.در حديث ديگري فرموده است: «اناقتيل العبرة، لا يذکرني مؤمن الا استعبر»[2] من کشته اشکم.هيچ مؤمني مرا ياد نميکند، مگر آنکه اشک در چشمانش ميآيد.اين صفت، در زيارتنامهها هم براي آن شهيد کربلا آمدهاست، از جمله: «و صل علي الحسين المظلوم، الشهيد الرشيد، قتيل العبرات و اسير الکربات...».[3] .
پی نوشتها :
[1] منتهي الامال، محدث قمي (چاپ هجرت)، ج 1، ص 538، اثبات الهداة، ج 5، ص 198، (عبارت آن قتيل العبرةاست).
[2] امالي، صدوق، ص 118، مناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 87.
[3] مفاتيح الجنان، ص 460 (زيارت مخصوص اول).
(حضرت رباب )
رباب، دختر امرء القيس بن عدي، همسر سيد الشهدا «ع» و مادر سکينه و علياصغر (عبدالله). او در سفر کربلا حضور داشت و همراه اسيران به شام رفت، سپس به مدينه بازگشت و مدت يک سال براي سيد الشهدا «ع» عزاداري کرد و مرثيههايي هم در سوگ آن حضرت سرود. خواستگاراني از اشراف و بزرگان قريش را رد کرد و حاضر نشد با کسي ازدواج کند.در سوگ ابا عبدالله «ع» پيوسته گريان بود و زير سايه نمي رفت، از فرط گريه و اندوه بر شهادت حسين «ع» يک سال بعد (در سال 62 هجري) جان باخت.[1] ازجمله سرودههاي او در شهادت امام حسين «ع» ابياتي است که اينگونه شروع ميشود:
ان الذي کان نورا يستضاء به
في کربلاء قتيل غير مدفون
سبط النبي جزاک الله صالحة
عنا و جنبت خسران الموازين... [2] .
حسين بن علي «ع» نيز به اين همسر با فضيلت و ادب و دخترش سکينه و خانهاي که اين دو را در بر گرفته باشد، محبت داشت و مي فرمود:
لعمرک انني لاحب دارا
تحل بها سکينة و الرباب
احبهما و ابذل جل مالي
و ليس لعاتب عندي عتاب[3] .
به جانت سوگند، خانه اي را که سکينه و رباب در آن است دوست دارم. اين دو را دوست دارم و همه ثروتم را در اين راه مي بخشم و جايي براي ملامت هم نيست.
پی نوشتها :
[1] ادب الطف، شبر، ج 1، ص 63، کامل، ابن اثير، ج 2، ص 579.
[2] اعيان الشيعه، ج 6، ص 499.
[3] همان.
(فاطمه، دختر امام حسين)
فاطمه بنت الحسين «ع»، بانويي با شرافت و دانش که اهل ذکر و شب زندهداري وعبادت بود و روزها روزه ميگرفت و از جمال ظاهر و باطن برخوردار و اهل روايت ونقل حديث بود.[1] در سفر کربلا در جمع اسيران اهل بيت بود و در کوفه نيز به سخنرانيافشاگرانه و فصيح و رسا بر ضد جنايتهاي ابن زياد پرداخت و همه را به گريه انداخت.[2] در کاخ يزيد، چشم يکي از وابستگان حکومت که به او افتاد، از يزيد خواست که او را به وي ببخشد.حضرت زينب بشدت اعتراض و مخالفت کرد و کار آنان را کفر به حساب آورد.[3] وي همسر عموزاده خويش حسن بن حسن «ع» بود.پس از فوت شوهر، يک سال خيمهاي افراشت و براي او به سوگ و ماتم نشست.[4] وي تا زمان امام صادق «ع» را درک کرد. در سال 117 ه.در حالي که هفتاد سال داشت در مدينه درگذشت و در بقيع به خاک سپرده شد.[5] .
(لیلی)
ليلي دختر ابو مرة ثقفي، همسر امام حسين «ع» و مادر علي اکبر، از زنان فاضل عصر خويش بوده است.[1] بر خلاف آنچه مشهور است، در کتابهاي معتبر و مقتلها نامي از ايشان در جريانات کربلا، کوفه و شام نيست.[2] .
پی نوشتها :
[1] لغتنامه، دهخدا.
[2] منتهي الآمال، ج 1، ص 335.
حضرت رقیه(ع)
دختر سه چهار ساله ابا عبدالله الحسين «ع» که در سفر کربلا همراه اسراي اهل بيت بوده و در شام، شبي پدر را به خواب ديد و پس از بيدار شدن بسيار گريست و بيتابي کرد و پدر را خواست.خبر به يزيد رسيد.به دستور او سر مطهر امام حسين «ع» را نزد او بردند و او از اين منظره بيشتر ناراحت و رنجور شد و همان روزها در خرابه شام (که محل اقامت موقت اهل بيت بود) جان داد.[1] البته درباره اين دختر و شهادتش، ميان مورخين نظر واحدي وجود ندارد.
خردسالي اين دختر و عواطفي که نام و يادش و کيفيت جان باختنش و مدفن او بر ميانگيزد شگفت است و شيعيان به او علاقه خاصي دارند.محل دفن او کنار يک بازارچه قديمي و با فاصله از مسجد اموي در دمشق قرار دارد و چندين بار تعمير شده است.آخرين تعمير و توسعه در سال 1364 شمسي از سوي ايران آغاز شد و پس از چند سال به پايان رسيد.[2] اينک حرمي بزرگ و باشکوه براي آن دختر خردسال بزرگوار وجود دارد که زيارتگاه دوستداران اهل بيت است.
از بهر ياد بود از اين نهضت بزرگ در شهر شام، دخترکي را گذاشتيم
تا دودمان دشمن ظالم فنا شود آنجا رقيه را به حراست گماشتيم
پی نوشتها :
[1] کامل بهايي، ص 179، منتهي الآمال، 437.
[2] شام سرزمين خاطرهها، ص 111.
از جنايتهاي سپاه عمر سعد، آتش زدن خيمههاي امام حسين «ع» و اهل بيت او در روزعاشورا بود.پس از آنکه امام به شهادت رسيد، کوفيان به غارت خيمهها پرداختند، زنها رااز خيمهها بيرون آوردند، سپس خيمهها را به آتش کشيدند.اهل حرم، گريان و پابرهنه دردشت پراکنده شدند و به اسارت در آمدند.[1] امام سجاد «ع» در ترسيم آن صحنه فرمودهاست: به خدا قسم هر گاه به عمهها و خواهرانم نگاه ميکنم، اشک در چشمانم ميدود و به ياد فرار آنها در روز عاشورا از خيمهاي به خيمه ديگر و از پناهگاهي به پناهگاه ديگرميافتم، که آن گروه فرياد ميزدند: خانه ظالمان را بسوزانيد![2] اين آتش، امتداد همان آتش زدني بود که پس از رحلت پيامبر، در خانه زهرا «ع» با آن سوخت و آتش کينههايي بود که از بني هاشم و اهل بيت در سينهها داشتند.به ياد اين حادثه، در مراسم عاشورا در برخيمناطق رسم است که خيمههايي به نشان خيام اهل بيت بر پا ميکنند، ظهر عاشورا به آتش ميکشند، تا احياگر ياد آن ستمي باشد که روز عاشورا بر خاندان رسالت رفت.
آتش به آشيانه مرغي نميزنند گيرم که خيمه، خيمه آل عبا نبود
پی نوشتها:
[1] بحار الانوار، ج 45، ص 58.
[2] حياة الامام الحسين، ج 3، ص 299.